آن سوی زندگی ...

خونه ی دوم و جدید من
بعد از 3 سال وبلاگ نویسی و کوچ از خاطرات تلخ و شیرین روزهای این 3 سال ک نوشته بودمشون..حالا دوباره از نو یجای نو ی وبلاگ نو ..
بی مرز و همونطور ک هستم ، از خودم حسم زندگیم مینویسم .

۱۰دی
 
              

۱۲ارديبهشت



rrainylady3.blogfa.com

۱۷فروردين

خدارو شکر 

برای آرامشی ک بعد از مدتها بهم اونطوری ک میخواستم برگردوند 

به شهرم خونوادم و سفری ک برام آرزو شده بود 

دو هفته ی واقعا free

دو هفته بی نگرانی از اینکه بعد از برگشت باز باید برم ب اون شهر مزخرف و زندگیه پر از انزوا 

و اینکه هرگز نمیشد دو هفته مطب رو تعطیل کرد اونجا گرچه تهرانم نمیشه ولی اینجا خیلی فرق داره 

باز اینجا تهرانه !

شهر شلوغ و پر دود و ترافیک و زادگاه منه 

..

عید برای من عالی گذشت و ازین بابت هزاران بار هرروز خدای بالای سرمو شکر کردم 

برای سفر خوبی ک کنار همسرم رفتم کنار تموم بالا پایین های ریزی ک as always توو سفر برامون پیش اومد و باز as usual  من و این بار برای بار اول همسر هم کمک کرد ک رد شیم ... و نزاریم هیچی کاممونو توو این مسافرت 2 هفته ای تلخ کنه ..

اواخر اسفند تا دم دمای 13 ب در دور از کشورم بودم و متاسفانه عجییییب آرامشی داشت اروپا !

آرامشی چند برابر کشورهای آسیایی ک دیده بودم تا اون روز 

آزادی دو چندان 

نه ب معنای بی بند و باری 

ک ب معنای واقعی آزادی 

احترام ب عقایدت از نوع پوشت گرفته تا ... هرچیک فکر کنی 

ولی بی بند و باری ای ب چشمم نیومد ... بر عکس کشورم ک راه ب راه .......... ب چشم میاد و اسمش کشور اس .. لا .. میه 

چی بگم ...........

رفتیم ایتالیا ...

ونیز و دیدم ... فلورانس و رم رو 

فرانسه رفتم ..

پاریس ... و ایفل جذاب !

دیدنی زیاد بود و حرف زیادتر هست برای گفتن و عکس هم ... اوووه ..

حدود 1000 تا عکس ...

اززیبایی ها سادگی ها و شاخ نداشتن های اروپا .. قوانینی ک همه رعایت میکردن و میکردیم .. و آرامشی ک بود ...

نمیدونم واقعا چی بگم .


یکم عوض شدم نمیدونم 

شاید پیر شدم شاید عمیق تر 

کمتر میتونم دیگه بنویسم 

بیشتر درون خودم انگار با خودمم 

تا اینکه بتونم حتی مثل گذشته بنویسم ....


شاید بخاطر اینه ک وبلاگم ازم گرفته شد ....

ی سری نمیبخشم های کوچیک اما عمیق توو وجودم هست ک دلم میخواد بتونم ببخشم 

ولی هرکاری کردم و میکنم .... میبینم نتونستم انگار 

انگار فقط بونم ب زور گفته ولی انقدر در همه ی وجودم تلخیش منو دلمو گرفته ک نتونستم ببخشم 

و میدونم اگر بتونم ببخشم اول ب خودم و روحم لطف کردم 

ولی نتونستم هنوز 

شاید اینم حلالش زمان باشه نمیدونم 

همه چیز همه ی خراش ا زخم ها بلاخره قابل التیامن 

ولی وقتی فکر کنی جسمت و سلامتیت شاااااید حتی اپسیلونی دستخوش ظلم کسی قرار گرفته خواسته یا ناخواسته شاید نتونی بگذری ...........


ب فکر بچه ام 

شااید شاید بشه و تا آخر تابستون ی مهمون کوچولو رو بتونم دعوت کنم ب وجودم 

ب تمام زندگیم و قلبم 

همینطور ک از الان نیومده و نداشته تموم قلبمو تسخیر کرده 

شاید اگر بیاد زندگیم و شادتر و بهتر کنه و منو بزرگتر و بخشنده تر 

شاید نگاه کردن دنیا از زاویه ای ک اومدنه اون بهم میده ، خیلی قشنگتر باشه 

فعلا به فکرشم ولی جدی 

هنوز براش کار خاصی نکردم 


چرا چرا یادم افتاد 

یکار باباش براش کرده 

ی ماشین نرم برای مامانش و فسقلی آینده گرفته ک نرم باشه و بر خلاف ماشین خودش ک شاسی بلنده نکوبه 

این کاریه ک باباش براش دو سه هفته ایه کرده 

ک توو دوران بار شیشه داشتن بعضی جاها و مسافتهای اجبارا طولانی و با اون بریم 

ک نی نی نکوبه توو شکم مادرش 

ک مامانش کمتر بالا بیاره ان شالله !!!

هه ... همین 



آزمایش های کلی و چکآپ های زنان هم از ماههای پایانیِ سال پیش انجام شده و خداروشکر خوب بودم همه جوره 

مونده شروع اقدامات !! مونده دعوت 

ک اگر بشه و خدا بده برای بعد از امتحانات این ترم آخرم گذاشتیمش 

ولی اگر بشه ...... احتمالا با فندوق باید برم سر جلسه ی دفاعم 

ک همیننگرانم کرده از الان 

میدونم استرس خواهم داشت روز دفاع 

و  چیزیه ک نمیتونم ازش فرار کنم 

و یا باید دعوتشو بزاریم برای بعد از دفاعم ک باید صادقانه بگم من دیگه طاقتشو ندارم !!! ک عقب بندازم بعد از این همه سال مادر شدنمو حتی برای چند ماه ...

و یا باید با ی فندوق کوچولو برم دفاع ک .........

میسپرم ب خدا 

اگر صلاحم باشه بهم میده و کمکم میکنه باهاش بتونم برم دفاع 

اونم ی شهر دیگه 

اگر صلاحم نباشه نمیده تا بعد از دفاعم ک مهمونش کنه توو دلم 

هیجان شیرینی دارم 


و باز خدارو شاکرم 

برای اینکه میخواستم اگر روزی میخوام مادر بشم با تموم وجودم بخوامش 

نه از رو هر جبری 

و الان من با تموم وجودم میخوامش ....

سختیاشم باشه قبول ... فقط محکم بمونه توو دلم اگر اومد 

باقیش مهم نیست 


نگام ب آسمونه .......... ب اون بالا .........

۱۳اسفند

سلااام دوستای کم تعداد من ! 

گاهی میگم کاش همون دشمن ها! هم آدرسمو داشتن و باز وب شلوغ بود مثل وبلاگ قبلیم ولی خییییلی زود پشیمون میشم و میبینم راحتترم اصلا اینجوری ! 

درگیر کارهای پایان سالیم و as usual نمیدونم چرا انقدر اسفند ماه شلوغه و از خودمون گرفته تاااااا دیگران ... همه در حال بدو بدو ان . انگار ی مسابقه باشه و همه میخوان تا قبل از 1 فروردین ی عالم کار عقب افتاده ک طی سال میشد با طیب خاطر انجام بدن ؛ ب نتیحه برسونن . 

اینم از تنبلی ما ایرانی ها از جمله شخص شخیص خودمه ! 


امروز میخواستم لیست خرید بنویسم ک بفرستم رو وای برررر برای همسر جان 

باز رفتم سراغ این لینک مفیدم ... ک الان براتون ب اشتراک میزارم . ی پیج ک توو گوشیم سیوه و اطلاعات گوشتی! توشه . 

اگر شمام دوس داشتین قسمت های مختلف گوشت و بشناسین و بدونین چی بهتره برای چ غذایی و مثل من هی یادتون ممکنه بره این مطلب و بخونین ... 


آشنائی با قسمت های مختلف گوشت



هر قسمت از عضلات حیوان که فعالیت بیشتری دارد، خوش طعم تر است. ولی هر قسمت که کمتر به حرکت افتاده باشد، نرم تر است. به همین دلیل است که گوشت مرغ های پرورشی در مرغداری ها یا قفس نرم تراست، ولی گوشت مرغ های خانگی و چرنده خوش طعم تر وسفت تر است وزمان پخت بیشتری نیاز دارد.

گوشت اطراف گردن و صورت حیوان که بیشتر فعالیت داشته است، برای سوپ، آبگوشت، بیف همبرگر وکتلت مناسب است.

زبان حیوان که بسیار حرکت کرده طعم مناسب و دلچسبی دارد.

گوشت سردست برای انواع خورشت ها وگوشت ران برای ژیگو و رست بیف خوب است.

گوشت راسته که اطراف ستون فقرات است وبسیار کم حرکت کرده و خیلی نرم است، برای انواع کباب ها مناسب است.

در کل قسمتهای پرحرکت برای آب پز کردن و قسمتهای کم حرکت برای کباب و استیک مناسب تر است.

استخوان قلم حیوان برای سوپ وآبگوشت و قسمت بالاتر بازو تا شانه برای انواع خوراک ها مانند تاس کباب مناسب است.

گوشت سرسینه که درجلوی قفسه سینه حیوان قرار گرفته ، بسیار خوش طعم و برای انواع غذاها بکار می رود.

بد نیست بدانید گوشتی که قرمز کمرنگ و استخوان اطراف آن متمایل به صورتی و چربی آن سفید باشد، گوشت حیوان جوان است ونرم وآبدار است. گوشت قرمز پر رنگ با چربی به رنگ زرد مایل به خاکستری متعلق به حیوان پیر است.گوشت حیوان جوان بطور حتم چربی کمتری دارد. اگر یک حیوان را در نظر بگیریم، هر قسمت از گوشت آن حیوان که چربی کمتری داشته باشد، مدت طبخ آن بیشتر است و دیرتر می پزد.

مواد مغذی استخوان حیوان پیر، بیشتر از حیوان جوان است.

اگر قصد پخت زبان را دارید، چون مدت پخت آن زیادتر از گوشت معمولی است ، مقداری زنجفیل را همراه زبان بپزید. هم ترکننده خوبی است و هم طعم دهنده خوب برای آن بحساب می آید.

بعد از پخت زبان پوسته روی زبان را بکنید ودر یخچال بگذارید. بعد ازخنک شدن آن را به تکه های دلخواه برش بزنید و سپس در روغن وپیاز داغ فراوان سرخ کنید. به آن سس تند زده و سرو نمایید.

به هنگام کباب کردن گوشت در فر، اطراف گوشت را بابرس روغن بمالید. در این صورت شیره گوشت بیرون نمی آید و بخار نمی شود. این روغن مالیدن را درباره ژیگو و غذاهایی مانند آن انجام دهید.

قسمت های مختلف گوشت گوسفندی خیلی فرقی با گوشت گوساله نداره :

شقه: نصف بدن یک گوسفند

راسته: گوشت ۲ طرف ستون فقرات (گاو و گوسفند)

سردست: یک‌سوم گوشت قسمت‌های گردن، دست جلو و دنده‌ها

کف‌دست: گوشت یک تکه سینه و قلوه‌گاه

ماهیچه: گوشت لخم بدون چربی عضلات

فیله: گوشت پشت کمر و پشت جگر سفید

سیرابی: شکمبه گوسفند و گاو که سرشار از ویتامین ب است.

پاچه: گوشت عضلات ساق پای حیوان است.

کاربرد قسمتهای مختلف گوشت گاو و گوساله و نام قسمتهای مختلف گوشت و استفاده اونها :

1 - گردن (chuck) : گردن و شانه گوساله که گوشت این قسمت لطیف ، پر چرب و بسیار خوشمزه و برای تهیه خورش و آبگوشت و باقلا پلو مناسب است.

2- دنده ها (rib) : گوشتش نازک و نرم و لطیف و پرچرب است.ترد وخوش طعم است. برای آبگوشت و باقلا پلو و گوشت لاپلو مناسب میباشد. 

3- پشت کمر(lshort oin) : (loin) , فیله (tenderloin) و راسته (sirloin) است.نرمترین قسمت گوشت است برای استیک و فیله و کباب برگ و کبابها مناسب است.فیله از راسته لطیفتر و راسته رو رگ و پوست و ریشه احاطه کرده که بایدتمیز شود.

4 - ران و سردست (shank) : ران و سردست شامل قلم ماهیچه های پا و دست و شانه است.برای تهیه خورش ها و باقلا پلو و مناسب میباشند.از ماهیچه هم میتوان برای سوپ و آبگوشت هم استفاده کرد ولی برای تاس کباب هم مناسب است.ماهیچه بهترین قسمت برای کودکان و بیماران و سالمندان میباشد.

5 - دم سینه و قلوه گاه (flank+plate+brisket) : سفت ترین قطعه لاشه بوده و برای تهیه حلیم یا هلیم بادنجان و آبگوشت و حلیم ( که باید گوشت رو ریش ریش کرد ) و مخلوط چرخ کرده ( گوساله با گوسفند ) برای تهیه کباب کوبیده بکار میرود.

6- سرین یا گرد ران و ... مغز ران و کعب ران ( roud ): انتهای لاشه گوساله و دارای گوشت لخم مناسب برای خورش هاست.

برای تهیه یک گوشت چرخ کرده مناسب و کم چربی برای کباب کوبیده بهتره که قلوه گاه و دم سینه گوسفند رو که خیلی چربه با گوساله را دوبار چرخ کنید.برای انواع غذاهای دیگر گوشت چرخ کرده گوساله هم چرب و مناسب تر است.

معمولا گوشت گاو برای چرخ کرده ایده آل است به شرط اینکه با گوشت گوسفند و قسمتهای چرب تر آن ترکیب شود تا چربی گوشت تامین شده و بافت خشک نشود.

گوشت گوساله هم برای قیمه ایده ال است.ریز خرد میشود و ریش شدنش به چشم نمیاد. عب ران و مغز رانش برای خورش مناسب تر است البته اینها سلیقه ایست . گوشت گوسفند رو به دلیل بوی آن برخی افراد نمیپسندند.

برای شستن گوشت بهتراست که قبل از فریز کردن گوشت خرد شده رو بشویید و اجازه دهیدتا آبش برود بعد قسمت کنید و داخل کیسه بذارید و فریز کنید.

بعد از فریز کردن اگه بخواهید یخ آن آب شود و بشورید تمام خونابه گوشت میرود و مواد مغذی گوشت خارج شده و گوشت نیز دیر پز خواهد شد.

گوشتی که قرار است چرخ شود رو ابتدا بشویید و بذارید آبش خشک شود بعد چرخ کنید.




+ بیخود نیست شمالی ها انقدر کیف زندگی رو میبرن ! 

هوا و منظره ی توپ ک دارن ... غذاهای توپ ترم میخورن ! دیروز ینی من لذذذت دنیا و آخرتو بردم . جاتون خالی . باقالی پلو ی چرب و چیل با ی ماهی قزل گننننده رو تنهایی با ی عالم سیر ترشیه کهنه و ی نارنج زدم بر بدن !!! خوااااهش میکنم این ترکیب و ی بارم ک شده همینجوری ک گفتم مصرف کنین !!! سبزی پلو نه ها . باقالی پلو حتما .. ماهی .. سیر ترشی ... نارنج .

اوووفففف 


شبم خونه مامانم بودیم سبزی پلو و ماهی شوریده درست کرده بود بازم جاتون خالی . 

خالم حق داشت میگفت تورو باید ب ی شمالی شوهرت بدیم ... چون برنج خور بودم و هستم ب شدت اونم عاشق کته ام .. ماهی ام ک دیگه نگووووو .. هرررد نوعی شو عاشقم ... 

دو تا خواستگار شمالی ام پروندیم ! هعی ... جووونی یادت بخیر .. 

حالا شوهرمون شمالی ک نیس هیچ .. با چشای ذوق زده و گرد ب ماهی و سیرترشی خوردن من با دست نگاه میکنه و خودش کباب لقمه ! ی بیخودکی میخوره ... 

هعی ... :)))

۱۰اسفند

خداروشکر همه چیز خوبه 

ینی از وقتی اون فیلم و دیدم و اونجوری ب دلم نشست و برای هرکسی میشد فرستادمش دیدم کلاااا عوض شده 

سعی میکنم خودخواسته ب خیلی چیزا ک آزار دهنده س فکر نکنم 

سخت نگیرم 

کمتر جزییات و ببینم 

کمتر خودم و درگیر کنمد

رد شدن راحت تر و از مساءل تمرین کنم 

با اشتها وقتی میل دارم غذا یا هرچیزی بخورم و لذت ببرم صرف نظر از هر محاسبه ای 

بی قیدتر بخندم

نگرانی های کمتری خودم برای خودم ایجاد کنم 

دوست داشته باشم داشته هامو 

همونطوری ک هستن با تمام نواقصشون 

آزاردهنده های زندگی مو از افکار تا آدم ها .. دور بریزم تا حد ممکن 

و خب زندگی هم مثل قبل ولی کمی مهربانتر جاریه . 

مشغول کار و درس و دانشگاه و خونه و مامان و دوستا و شرایط جدید کاری و زندگی و .. ایناایم . 

امیدوارم همه ی دوستام خوب خوب باشن . 

ای کاش میتونستم بازم مثل گذشته ها بنویسم ولی فکر میکنم توو حال بهتر و سالم تری ب سر میبرم نسبت ب گذشته و همین موثره توو اینکه ب سبک قبل رورنویس ندارم ! 

چون سالم تر و بهترم . 

خداروشکر . 

البته  همچنان چند روزیه ک کمر درد با منه ! منظورم بهتر از  نظر فکری و روحی بود :)

۲۷بهمن

چون من روان شناسم ...

مجبورم گریه نکنم 

مجبورم خشمگین نشوم 

مجبورم نترسم 

مجبورم تردید نکنم 

مجبورم سحرخیز باشم 

مجبورم کمتر اعتراض کنم

مجبورم به حرف های دل همه گوش بدهم 

مجبورم همیشه لبخند بزنم 

مجبورم اخم نکنم 

مجبورم تنبلی نکنم

مجبورم فرزندی شایسته و ایده آل باشم 

مجبورم خواهری دلسوز باشم 

مجبورم همسری نمونه باشم 

مجبورم مادری مهربان و عالی باشم

مجبورم فرزندانم را بیسته بیست تربیت کنم 

مجبورم همیشه قاطع و محکم باشم 

مجبورم همه مشکلات و بحران هایم را خودم حل کنم 

مجبورم کارمندی وظیفه شناس و مسئول باشم...


نمی دانم چه چیزی اینگونه مرا اسیر این اجبارهای خشن کرده است پیشه ام یا اندیشه مردم یا ...

کاش می فهمیدند که یک روانشناس اول " انسان " است و بعد روانشناس ...

کاش ...

۲۲بهمن

                       


سلاااااام سلاااام دوستای من 

چ ب شماها ک روشنید و چ ب شماهایی ک چراغ خاموش میاید و آمارتونو دارم ! :))

خیلی خوشحالم ک امروز صبح با این زمینه ی ذهنی بیدار شدم و روزمو شروع کردم و خوشحالترم چون از صبح دارم این حس رو و این آگاهی رو ب همه ی کسایی ک میتونم انتقال میدم . 


راستش میدونید ک من چند وقتی هست ب کل روحیه ی سابقم رو از دست دادم و در دنیایی از ترس و ناامیدی و منفی نگری غوطه وربودم 

اونم بخاطر ی مسئله ی ساده ای ک هزار برابر حادترش رو خیلی ها متاسفانه این روزها درگیرنش ..

و وقتی خودمو واکاوی کردم دیدم ریشه ش اول توو "ترس" ئه .. دوم توو ناامیدی و ناشادی و نارضایتی ..

سوم توو دوس نداشتن خودم و مقصر دونستن خودم و دیگری ... اینکهمدام خودم و دو نفر دیگه رو هرکدومو ب نوعی در ذهنم پای میز محاکمه میکشوندم برای این اتفاق .


امروز صبح ک بیدارشدم طبق معمول تا وقتی ک چشمام کامل باز شه و بلند شم ، رفتم سراغ موبایلم و در میون پیامهای زیاد وای بر و لا ین و وا تس اپ و ... ی مسیج رو ناخوداگاه باز کردم .

اینم بگم ک میون دوستا و اطرافیان کاملا جاافتاده ک من معمولا ویدئو هارو باز نمیکنم چون حوصله ی دیدن کلیپ ندارم و بنظرمم خیلی خنده دار یا جالب نیستن این کلیپ هایی ک این روزا همه برای هم میفرستن .. و از طرفی با متن بیشتر حال میکنم .. ینی ترجیح میدم ی مطلبی و بخونم تا بشینم فیلم نگا کنم ..


توو گروههایی ک گاها ناچارا عضوت میکنن و من خیلی راحت میام بیرون ب جز چنتاشون .. دیدم ی آدرس داده شده و ی فیلم از ی خانم ک تجربیاتش از زندگی بیماری و دنیا رو بیان کرده . برام جالب بود و مثل کلیپهای روانشناسی ای ک توو گروه روانکاوی مون میفرستن اینم باز کردم چون حس کردم ارزش دیدن باید داشته باشه ...


از دیدن این فیلم چیزای زیادی یاد گرفتم ک قبل میدونستم همونطور ک قطعا شما هم میدونین .. منتها دونستنِ صرف ، با آگاهی فرق داره ..

آگاهی یعنی بینش داشته باشیم نسبت ب ی دانش. ی دانسته . یعنی غیر از دونستن بکار ببریم و زیر و بمشو بشناسیم ..


قبلا راجع ب بیماری MS مطالبی خونده بودم (طی تحصیل) ک این بیماری بیشتر گریبان افراد سخت رو میگیره . افرادی ک از لحاظ عاطفی گشوده نیستن و .. مفصله قضیه ش . 

میخوام اینو بگم ک انگار وااااقعا واقعیت داره ک هر بیماری جسمانی ای ی ربط و ریشه ای در روان داره و متاسفم ک اینو آموخته بودم طی دوران تحصیل ولی هنوز یکم شک داشتم چون ی چیزی ته ذهنم فریاد میزد پس علم چی ؟!! پس فیزیک و بدن و باکتر و ویروس چی ؟! اینا مگه ب روان ربط دارن ؟! در حالیکه واقعیت اینه اگر ما سلامت روان داشته باشیم سیستم دفاعی و ایمنی قوی تری هم خواهیم داشت .. ک تاثیر گذارن ب همون ویروس و باکتری و تهاجم سلولهای ناسالم . 

انقدر این مبحث گسترده ست ک نمیدونم از کجا بگم و چجوری تمومش کنم ک همه چیز رو راجع بهش گفته باشم !


توو این ویدئو ب 5 درس مهم زندگی ک یک خانم شدیدا بیمار .. بهش دست پدا میکنه اشاره میشه و میخوام براتون بگم ب اضافه ی مطالبی از خودم و در آخر لینک فیلم رو هم میزارم خودتون خواستید دانلود کنید ببینید ...


عشــــــق 

بزرگترین دستآویز و موهبت در دسترس .. 

عشق بورزیم . ب خودمون ب دیگران ب کائنات . 

اولللل از همه خودمون رو دوست داشته باشیم و برای خودمون از هر لحاظ ارزش و احترام قائل باشیم ... و سپس ب دیگری .. عشق ب دیگران .. 



حذفِ ترس

ما فکر میکنیم ترس عامل محافظت ماست .. در حالیکه عشقِ ک محافظت میکنه از ما و دیگران . همون عشق اگر باشه از خودمون و دیگران میتونیم مراقبت کنیم .. و ترس ... بزرگترین مانع بشر برای پیشرفتشه .. و القا کننده ی افکار منفی .

این خانم میگه ک من میترسیدم از خوزدن غذاهای ناسالم و سرطان زا ! از خشم دیگران میترسیدم و.. درصورتیکه همین ترس عاملیِ ک نمیزاره شما ذهن آزاد داشته باشید و لذت ببرید .. 



شادی نشاط لذت 

بقول اونوری ها joy یا enjoy

شاد باشید و لذت ببرید از همه چیز .. همه چیزهایی ک اطرافتونه .. زیبایی ها رو درک کنید ببینید و شاد باشید .. این چیزیه ک خداوند از ما میخواد و چیزیه ک متاسفانه در کشور ما بهمون یاد ندادن .. هرگز نگفتن ک خداوند از ما شادی میخواد و وقتی ما شاد باشیم بخندیم و لذت ببریم لحظه ایه ک خدا خوشحال میشه نه وقتی زار میزنیم .. در عوض شنیدیم ک اگه برای x اشک بریزی ثواب بردی .. 

این فرق ما و اروپایی هاست .. ک اونها زندگی رو عمیق تر درک کردن و بهتر طی ش میکنن تا مایی ک حتی مثلا مولودی هامون تم غم و سینه زنی داره .. 

و انگار هر چیزی ک با غم و اشک سرشته باشه برامون قابل تایید بنظر میاد و اگر شادی دیگران خنده هاشون یا .. ببینیم با غضب نگاه میکنیم ک تنگار کار اشتباهی صورت گرفته .



زندگی یک موهبت ، یک هدیه 

زندگی یک هدیه ست ک ب هر کدوم از ما داده شده . باید قدرشو بدونیم و ازش نهایت استفاده رو بکنیم . حتی هر چالش یا اتفاقی ک شاید در نظرمون ناخوشایند بیاد درواقع یک هدیه ست و یک پیامی برای ما داره و اگر اون رخداد همچنان باقی ست ب این معنیِ ک هنوز کارش با ما تموم نشده .. 

این خانم فکر میکرد ک سرطان عامل کشنده ی اونه در حالیکه بعدا ک در کما میره و معنای خیلی چیزهارو طور دیگری درک میکنه میفهمه ک این خودش بوده ک قبل از سرطان خودش رو داشته از بین میبرده . نه این بیماری . 

با همون ترس هاش جلو میرفته شاد نبوده و تمام دوران زندگیش حتی زمانی ک سلامت بوده با ترس از بیماری زندگی کرده و هر چیزی ام ک میخواسته بخوره دقیقا ب این فکر میکرده ک سرطان زا نباشه و درواقع لذتی نمیبرده .. 



و درس آخر ..

خودمون باشیم

هر کدوم از ما با توانایی های محدود یا نا محدود .. با داشته های کم یا زیادمون .. موجودی منحصر بفردیم ک زندگی بهش هدیه داده شده . 

پس ب کم یا زیاد بودنمون کم یا زیاد داشتنمون نگاه نکنیم . خودمون رو همونطور ک هستیم باور کنیم بپذیریم و دوست داشته باشیم .. تلاش کنیم برای تحقق خویشتن واقعی مون . برای شکوفایی خودمون و اونچه ک در حقیقت هستیم .. ارزش وجودیمون ..

با تمام کاستی ها یا زیادی های شخصیتی .. دوست بداریم خودمون رو و شکوفا کنیم خویشتنمون رو ...



+ برای من خیلی تاثیرگذار بود و شاید برای دیگری اصلا نباشه یا .. 

هرکس بر اساس نگرش و نیازش ب بالندگی رشد میکنه برداشت میکنه میخونه و تاثیر میگیره فقط امیدوارم تمام شما هم بر اساس نیازتون تونسته باشید نکات مثبت این متن رو برای خودتون برداشت کنید و عمل کنید . 

امروز وقتی این لینک رو برای مادرم هم فرستادم (علاوه بر چندین و چندنفری ک براشون فرستادم) دیدم مسیج داد ک اززندگی قبل مرگ چ خیری دیدم ک این فیلم و مسائل پس از مرگ و نگاه کنم . 

متاسف شدم . و براش نوشتم ک راجب نشاط امید و سلامتیه .. و متوجه شدم مثل بارها و بارهایی ک شدم طی زندگیم ک مادرم جز اون دشته ست ک بر خلاف من نمخواد تغییر کنه شاد باشه و اگر دنیا و زندگی بهش سختی یا ناشادی القا میکنه .. یا ادمای اطرافش ؛ خودش نمیخواد این ناامیدی و غم رو تقلیل بده .. 

سعی کنیم ما اینطور نباشیم ..



لینک :  http://www.aparat.com/v/CGueS

۲۱بهمن

بعدازظهر همسر پاشد و چای خوردیم و بغلم کرد و منم در حد مرگ دلم گرفته بود و بغضی بودم و خلاصه رفت 

تا در و بست من زدم زیر گریه 

احساس تهنایی مفرط داشتم .

بارون شدت گرفت 

مامان زنگ زد بیا اینجا منم تنهام 

قرمه سبزی ام گذاشتم 

دلم باز شد !!! پاشدم آرایش کردم و زنگ زدم آژانس 

ماشین نداریم 

اون یکی آژانس 

ماشین نیس خانوم ترافیکه 

غرغرم گرفته بود ک ماشین خوشگلمو پس کی میخری همسر ! 

حالا یکی نبود بگه سوییچ ماشینه اون ور ک اورده بود شوهر تهران هم بود خب ورمیداشتی با اون میرفتی تنبل خانوم ترسو خانوم 

خلاصه زنگ زدم ک مامان اینجوری 

گفت اره دارم میبینم اتوبان قفله مادر 

یکم گذشت و همسر زنگ زد بعد از دو ساعتی ک رفته بود 

ک ترافیک اونقدر سنگینه ک ب نصف راهم نرسیدم 

اون یکی همکارشم زنگ زده ک منم نرسیدم کلینیک و دور بزن برگرد خونه ک نمیرسی عمرا 

و الان 3 ساعت گذشته و هنوز همسر ب خونه نرسیده

از ترافیک عکس گرفته واسم فرستاده 

زنگ زده دعا کن بنزین تموم نکنم حالا این وسط 

ی وضعی 

آه تهران عزیزم در تو جای زندگی نیست بخدا !

۲۱بهمن
سلااااام 
روزتون ب خیر و نیکی 
والا ما ک دیشب تا روشنایی هوای امروز! خوابمون نبرد 
و احتمالا ی مدت دست ب دامن کلرودیازپوکساید شویم 
هم خواب آور است کمی 
هم کمی از نگرانی های کاذبمان کم می کند 
دو سالی هست تصمیم داریم میلش کنیم 
هی میترسیم 
وابسته شویم مثلا 

بگذریم 

دم دمای صبح تازه خوابم برد و ساعت 10 ک بیدار شدم وضعیت ب قدری کلافه کننده و قرمز بود ک پریدم حموم و اومدم باز زیر پتو ..
گاهی بعد از ی حماقت . وضعیت قرمز چند روز یا هفته بعدش ، چقدر میتونه خوشحال کننده باشع !
اوه من حامله نیستم !!
مثلا اینطوری :))

اول مسیج دادم ب آقای منزل ک ما حالمان خوش نیست و ناهار نداریم 
فرمودند فدای سرتان از بیرون خواهیم گرفت 

برای خودم آب سیب هویج و چغندر گرفتم ی لیوان و نوش جان کردم سلولهام تشکر کردن 
ای م ا ن میگه چیزای خوب ک میخوری سعی کن تصور کنی سلولهات دارن تازه میشن و فلان 
من جزززز دادم این مرد رو انقدر ک ترسها و نگرانی های ب جا و خیلی کم ب جای من رو شنید 
سنگ صبور شد و راهنماییم کرد 
تحمل کرد و ...
البته ..
باقیش و نمیگم 
حقش هم بود شاید 
ولی ..
باز باقیشو نمیگم ..

خلاصه 
دیدم بهترم و در طرفه العینی !! (اینجوری مینویسنش ؟!) ی بسته فیله ی مرغ پرتاب کردم وسط ماهی تابه و ی پیاز متوسط حلقه زیر و روش .. ادویه و نمک و زعفرون . دو قطره روغن . ی چوکولو آب جوش . ی ساقه کرفس و ی کدوی تکه شده و ی گوجه ی حلقه شده و ...
اوووووووم ی بویی راه افتاده محشر 
دو پیمانه برنج توو پلوپز و ب آقای منزل باز مسیج دادم ک بهترشدم پاشدم ناهار گذاشتم نگیر 
فرمودند استراحت کن عزیزم 
جواب دادم چ بارونی !!
گرچه الان ک دارم پست مینویسم بند اومده و داره صاف میشه هوای ابری و متاسفم بابتش
چون عاشق بارون و هوای تاریک و ابری ام 
افسرده م ک نمیکنه هیچ سرحالمم میکنه و سرخوش 


دیروز رفتم غروب پیش ماما
مامان ها نه ماما . اون ماما نه ینی
برام دستبند خرده بود ب مناسبت ولم! تایم!!
بعدا حسش بود شاید عکس بزارم
هفته ی پیشم ک من بهش ی قاب موبایل .. همون کیس .. داده بودم ک عکس خودم و خودشو روش چاپ کرده بودم براش 
خیلی خوشال شد 
برای همسرم دیروز دادم کادوشو 
میگم این سفارشهای اینترنتی چقدرررر خوب و ب صرفه ن 
ب صرفه در وقت و زمان و ..
حالم خوب نبود و از ی سایت براش ی مو زن با بی لی س و ی بسته شکلات سفارش دادم و گفتم کادو کنن و چ قشنگ هم توو جعبه ی خوشمل گذاشته بودنش و .. خلاصه راضی بودم خیلی 

دیگه کسی نیست ک بخوام بهش کادو بدم 
ینی خیلی هستن ک شاید خوشم بیاد بهشون چیزی بدم ولی شدنی نیست خب 

دیروز مامان هرچی دستش اومد با نخود داد ب خورد ما 
البته عالی هم بود 
حمص و فلافل 
محصولات نخودی 
و ک م ر ساز 
ببخشید ولی واقعیته میگن نخود برا مرد ها خوبه 
علمی ام هس خب وااا ..

۱۹بهمن

تند تند فلفل دلمه و پیاز و سوسیس های ریز انگشتی (تنها سوسیسهایی ک میخورم گهگاه) خرد میکنم و دو تا پیتزای کوچیک با خمیر های آماده ای ک از فریز درآوردم درست میکنم .

پنیر میریزم و میزارم وسط سینی فر 

فکر میکنم از نتایج دیر بیدار شدن همینه 

کاهو ها و گل کلم و کرفس رو از آب و سرکه در میارم و میشورم و دسته ی سبد رو میچرخونم تا آبشون گرفته بشه . خشک ک شدن خردشون میکنم توو ظرف 

فکر میکنم کرفس توی سالاد دوس نداره 

بهرحال لازمه من خرد میکنم 

کاهو و گل کلم ..

حالا آووکادوی چربی ک هی از زیر انگشتم و چاقو لیز میخوره ..

ووی .. ی جوریه 

برای سلامتی ک مفیده حالا گهگاه مثلا .. 

گول میزنم خودم رو 

احتمالا این رو هم دوس نداره ولی خرد میکنم 

آب نارنج میریزم .. تازه 

یک قاشق تخم کتان 

روغن زیتون و هم میزنم 

احتمالا نخوره این سالاد رو 

کمی کاهو و گل کلم خرد میکنم در ی ظرف دیگه و میزارمشون یخچال 

دستامو میشورم فرو روشن میکنم و فکر میکنم چطوری میتونم ذهنم رو همیشه دور از تلاطم هایی ک خودم برای خودم بیشتر میسازم نگه دارم 

ب این فکر میکنم ک زندگی اونقدر هم سخت نیست شاید ک ما سخت میگیریم و مسائل توو ذهن من آخر دنیا نیست 

اینکه پریشب برام مسیج گذاشته بود و نوشته بود لامصب تو مثلا فوق لیسانس روانشناسی هستی . خجالت نمیکشی ازین منفی نگریت ؟ ما درس نمیخونیم ک استرس پایان نامه و فارغ التحصیلی شو بگیریم درس میخونیم ک زندگی بهتری داشته باشیم و من چقدر خجالت کشیده بودم 

ک این مدته چقدر خودم رو باختم و فقط دستم رو گوشم بوده نمیشنیدم و نمیدیدم و فقط فریاد میزدم از ترس ..

از ت ر س 

چیزی ک منشاء  تمام پس روی های ماست .


+ وضعیت استیبل بشه خودم رو مشغول کنم . یوگا زومبا پیلاتس زبان درس و زندگی !!

۱۹بهمن

در کنار بیماری هایی ک این روزا غوغا میکنه ، ویروسی هست ک ازونجایی ک ما خیلی مثلا اس لا می تشریف داریم کمتر راجبش اطلاع داریم .

چون کمتر اطلاع رسانی میشه و این فااااااجعه س 

فاجعه س وقتی میتونیم جلوی ناگواری ها یا پایان زندگی یا غم دیگران رو فقط با ی تدبیر و اطلاع رسانی کاهش بدیم این کارو نکنیم ...


بجز سرطان سینه ، سرطان گردنه ی رحم از مهمترن سرطانهای شناخته شده در جهانه .

ک خییییلی ساده قابل پیشگیریه ولی ما در جامعه ی لال های پول پرست مثلا متد ین زندگی میکنیم ک نمیدونم چرا انقدر شل گرفتن این موردو .

در کشورهای دیگه . اروپا و امر ی کا . در سنین 9 تا 12 سال برای تمام دختران نوجوان واکسنی ب نام گار دا سیل (گارداسیل) تزریق میشه ب صورت رایگان !!!!! 

ک این واکسن جلوگیری میکنه از ابتلا ب نوع پرخطرتر و خطرناکتر ویروس پاپیلومای انسانی ک عامل 70 درصد از سرطانهای رحمه . 

توصیه شده قبل از اولین تماس ج ن س ی تزریق بشه . چرا ک اثرش تقریبا 100% هست .

از طرفی توصیه کردن اگر زیر 26 سال هم هستید حتما تزریق کنید چون میتونه باز هم موثر باشه ..

و همچنین برای آقایان هم کمک کننده ست چون این ویروس اچ پی وی یا همون پاپیلومای انسانی در مردان هم میتونه ایجاد خطر بدخیمی و سرطانهایی کنه . 

سرطان دهان .. حنجره . و آ ل ت ت ن ا س لی و م ق ع د . 

بهداشت  ج  ن  س ی و داشتن شریک سالم و یکتا (ن چند پارتنری) کاملا کمک کننده ست ولی..

نکته اینجاست ک شما ممکنه از همون یک شریکتون بگیرید . 

و جدیدا میگن ممکنه عاملی غیر از س ک س هم داشته باشه و انتقالش از طریق حوله یا آب آلوده هم تا حدی ممکنه ولی .......... ولی ولی راه اصلی اون تماس ج ن س ی محافظت نشده یااااا 

تماس پوست ب پوسته 

یعنی حتی ک ا ن د و م هم نمیتونه کاملا پوشش بده حفاظت رو 

این ویروس عامل زیگیل ت ن ا س ل ی هست .

ک انواع بسیاری داره ک چند نوع آن های ریسک یعنی پرخطره 

ک شانس ابتلا  بدخیمی ها رو افزایش میده 

در خانم ها چک آپ های دوره ای زنان اکیدا لازمه .

هر توده ی گوشتی ک در اطراف یا داخل بدن خودتون یا شریکتون دیدین شدیدا نیازمند بررسی ست چون ممکنه زیگیل باشه و باید از بین بره گرچه از بین رفتنش خود ویروس رو در بدن از بین نمیبره .

در خانم های بالای 30 سال باید نوعش مشخص بشه .. ک مشخض شه پرخطره یا کم خطر


این ها توضیحات کلی بود ولی حرف من چیز دیگه ایه .

سرطان رحم روند کندی داره . سالها طول میکشه اگرررر قرار باشه تبدیل ب بدخیمی بشه پس میشه با معاینات دوره ای و پاپ اسمیر تشخیصش داد و با ی جراحی زندگی رو ب فرد کاملا برگردوند . ولی نکته اینجاست ک در کشور ما 

نمیان توصیه کنن حتی این واکسن رو . نمیگیم مثل اون ور آبی ها بیان خودشون تزریق کنن و مجانی 

چون واکسن گرونیه .. حدود 1 میلیون تومان . ولی ارزش زندگی سلامت جسمی و روحی شما رو نداره یک میلیون تومان ؟؟؟ ک این هزینه رو کنید ؟؟؟

خواااااهش عاجزااانه ی من اینه 

ک اگر دختری دارید .. در سنین نوجوانی همون 12 سالگی ... ببریدش و این واکسن رو براش تهیه و تزریق کنید . 

1میلیون امروز ارزش این رو داره ک فردا دخترتون متحمل هزینه یا دردهای روحی و جسمی بیشتری نشه .

اگر زیر 26 سال هستید و هنوز ازداج نکردید خواهشا تزریق کنید . 

و اینکه حتی برای پسرتون میتونید این کار رو کنید اما دخترها در معرض خطر بیشتری هستن و علم ثابت کرده برای خانم ها این ویروس خطرساز تره 70% 

و البته اگر برای پسرتون تزریق کنید لااقل فردا روزی نمیاد دختر ی فرد دیگه رو نادانسته مبتلا کنه .

چیزی ک دیدم و متوجه شدم این مساله بیداد میکنه ولی در سکوت .

نمیفهمم چرا براش کاری مثل اطلاعرسانی انجام نمیدن چون ب شدت شیوع پیدا کرده .

ب چشمم دیدم ...


لطفا مراقب خودتون و بچه هاتون باشید ..

قطعا اگر روزی در این خراب شده ب زندگی ادامه دادم و فرزند دختری داشتم .. این کارو براش انجام میدم و چ بسا برای پسرممم بکنم ک پسفردا از یک خانم دچارش نشه .


کار خیلی سختی نیست .